از یقه ولایتی تا لنگ یمنی

علی اکبر ولایتی، جوانی عضو جبهه ملی دوم بود و بعد به دانشگاه رفت و پزشک شد، با اینکه تخصص‌اش رو در بخش اطفال از دانشگاه تهران گرفت اما به آمریکا رفت و در جان‌ هاپکینز فوق تخصص بیماری‌های عفونی شد. اما انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ او را از یک پزشک به یک سیاستمدار و بعدتر یک دیپلمات حزب‌اللهی بدل کرد.

با اینکه همیشه بخشی از نظام سیاسی محافظه‌کار و جدایی ناپذیر از حقله اولیه و سخت قدرت جمهوری اسلامی بود اما وجه تمایز او از همکیشان خود صورت ظاهری‌اش بود. با کت‌هایی مرتب و پیراهنی بدون یقه که سال‌ها «یقه ولایتی» نام گرفته بود بعدها شد «یقه آخوندی»… بماند که نه این مدل نه آخوندی‌ست نه ولایتی.

تاثیر ولایتی در سیاست و دیپلماسی جمهوری اسلامی (چه خوب و چه بد) غیرقابل انکار است. با اینکه مدت کوتاهی معاون وزیر بهداشت بود و مدیریت انقلابی‌اش را با حوزه تحصیلی تخصصی پیش برد و بعد وارد مجلس تازه تاسیس شورای اسلامی شد اما به مثال بسیاری از بچه‌ حزب‌اللهی‌های ابتدای انقلاب اسلامی نه بر مبنای تخصص بلکه بر مبنای تعهد به وزارت خارجه رفت و از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ماند.

ولایتی از جبهه ملی تا انجمن حجتیه

آنچه مشخص است ولایتی خیلی زود از جریان جبهه ملی فاصله می‌گیرد و خود را به جریان فکری روح‌الله خمینی بعد از ۱۳۴۲ نزدیک می‌کند. همین روحیه ملی در نوجوانی و مذهبی در جوانی زمینه‌های نزدیکی او به انجمن حجتیه را فراهم کرد. او در تمام سال‌ها با انجمن همراه بود، زمانی‌که علی خامنه‌ای از افرادی که بارها در مورد عضویت او در انجمن حجتیه گمانه‌زنی‌هایی همواره مطرح بود ولایتی را به عنوان نخست وزیر پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد هفته نامه «انقلاب اسلامی در هجرت» که توسط رئیس جمهور بنی‌صدر، در تبعید خودخواسته منتشر می‌شد نوشت: «انتخاب و معرفی ولایتی از اعضاء دیرین انجمن ضد بهائیت و سپس میرحسین موسوی به عنوان نامزدان متعاقب نخست‌وزیری از جانب خامنه‌ای و بدنبال آن رأی عدم تمایل مجلس به یکی و رای تمایل مجلس بدیگری انعکاسی پر ابهام داشت. در کوشش بر زدایش این ابهام و در بررسی علل و عوامل معرفی ولایتی نگاهی به سابقه انجمن ضد بهائیت و میزان نفوذ خامنه‌ای در تشکیلات آن میتواند اندکی گره گشا باشد، بدین امید نخست مروری داریم بر گذشته و حال و نوع روابط این انجمن با خامنه‌ای و پس از آن دلایل و عوامل انتخاب موسوی به نخست‌وزیری را به اختصار شرح خواهیم کرد.»

با این حال احمد توکلی، نماینده ادوار مجلس سال‌ها بعد در مورد عضویت ولایتی در انجمن حجتیه روایتی دیگر داشت: «عضو هيات رييسه بودم. دكتر ولايتي گفت احمد! تو كه مرخصي بودي!؟ گفتم آمدم تا با تو مخالفت كنم. بيا برويم، بنشينيم تا دلايلم را به تو بگويم. رفتيم در كتابخانه نشستيم و دلايلم را به او گفتم. گفتم: با انجمن حجتيه بوده‌اي. شرح داد كه نبودم و من قبول كردم.» (روزنامه اعتماد ۱۹ تیر ۱۳۹۶)

ولایتی، وزیر محبوب خامنه‌ای تا چرت ملوکانه ۵۹۸

با اینکه ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی پیش از تغییر قانون اساسی و برچیده شدن جایگاه نخست وزیری، در یک چالش بزرگ قرار داشت اما در طول ریاست جمهوری علی خامنه‌ای و نخست وزیری میر حسین موسوی این دعواهای سیاسی شکلی دیگر به خود گرفت. متن نامه دوم استعفاء موسوی نشان می‌دهد بخش بزرگی از این چالش‌ها به جایگاه ولایتی و رابطه او با شخص علی خامنه‌ای است. در اینجا بخش‌هایی از این نامه (۱۴ شهریور ۱۳۶۷) را مرور کنیم:

  • مسلوب الاختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه‌هایی به عنوان کشورهای مختلف نوشته می‌شود بی‌آنکه دولت از آن‌ها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه‌ها جز در موارد استثنایی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
  • آقای لاریجانی در جایی می‌گوید از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته می‌شود و بنده بعنوان رییس هیئت وزیران از این کانال‌ها اطلاعی ندارم.
  • همه جا صحبت از سیاست‌های خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاست‌ها که در همه جای کشور و جهان بیان می‌شود، خبر داشته باشد.
  • عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می‌گیرد. شما بهتر می‌دانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آن‌ها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده می‌شود، از آن باخبر می‌شویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابان‌های لبنان گشوده می‌شود و صدای آن در همه جا می‌پیچد، متوجه قضیه می‌شویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه می‌شوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات می‌تواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.

اینجا اما مساله زاویه دیگری به خود می‌گیرد؛ درست در روزهایی این بحث‌ها مطرح می‌شود که ولایتی مسئولیت گفتگوهای پایان جنگ با عراق را هدایت می‌کرد. در استعفای نخست میرحسین موسوی البته نام ولایتی در این مورد مشخصا مطرح می‌شود: «تا انتخاب دولت جدید، برادر دکتر ولایتی به‌عنوان وزیر امور خارجه کشورمان با پشتیبانی نظام، بیانگر نظرات رسمی جمهوری اسلامی در مذاکرات صلح ژنو باشند و بتوانند با رهنمودهایی که به طور مستمر از رؤسای محترم ۳ قوه کسب می‌نمایند، به وظایف خود ادامه دهند.»

سال‌ها بعد ولایتی تایید کرد روح الله خمینی در اوایل تابستان ۱۳۶۷ و یک سال پیش از مرگش، به این نتیجه رسیده بود که جنگ با عراق را پایان دهد و قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد. قطعنامه‌ای که دستاورد اصلی دستگاه دیپلماسی علی‌اکبر ولایتی بود. اما محمد جواد لاریجانی، کسی که سال‌ها به عنوان معاون ولایتی در وزارت خارجه بود روایتی متفاوت از نگاه وزیر وقت خارجه جمهوری اسلامی از قطعنامه ۵۹۸ دارد: «آقای ولايتی… مرا که مسئول مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ بودم صدا کرد و گفت: تا من وزير خارجه‌ام، اجازه نمی‌دهم که اين قطعنامه قبول شود.

همين قطعنامه ۵۹۸ که در تمام طول مذاکرات آن از طرف آقای ولايتی به عنوان قرارداد ترکمانچاي و عنصر حرام زاده معرفی می‌شد، به محض پذيرش، تبديل به امامزاده شد. ايشان فراموش کرده‌اند که وقتی براي انجام مذاکرات پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ جامه می‌دريدند، حتی متن آن را درست نمی‌دانستند… در [جلسات] شورای عالي امنيت ملی ايشان به چرت ملوکانه خود مشغول بودند.» (بازتاب ۲۸ تیر ۱۳۸۶)

اما روایت خود ولایتی در سایت خود می‌نویسد: «الحمدلله اعتماد رهبری [علی خامنه‌ای] به وزارت خارجه وجود داشت و لذا در مذاکرات ۵۹۸، ما نقطه به نقطه را سوال می‌کردیم. اما امام [روح‌الله خمینی] بعد از چند روز از طریق حاج احمد آقا پیغام دادند که به ولایتی بگویید هر طور مصلحت دید، همان‌طور عمل کند. در واقع در این مذاکرات من اختیار تام داشتم.» بعدتر ولایتی گفت از ابتدا با قطعنامه موافق نبوده اما در طول مذاکرات موارد مورد نظر روح‌الله خمینی و نظام به آن اضافه شد و برای همین مطلوب قرار گرفت.

علی خرم، از دیپلمات‌های قدیمی وزارت خارجه جمهوری اسلامی اما روایتی دارد که نشان می‌دهد از اساس وزارت خارجه وقت چه نگاهی به دیپلماسی داشته: «در کشور ما به همکاری با سازمان‌های بین‌المللی یک نگاه منفی وجود داشت و عموما احساس می‌کردیم که این نهادها بازوی دست آمریکا هستند همچنان که روز اول جنگ هم از این بابت متحمل خسارات زیادی شدیم که از شورای امنیت سازمان ملل متحد نخواستیم که تشکیل جلسه دهد و حق و حقوق ما را به رسمیت دهد. تا جایی که دبیرکل وقت سازمان ملل متحد هم به سفیر ما در نیویورک این موضوع را گوشزد کرده بود و در همان روز جنگ با وزارت امور خارجه تماس گرفت که در صورت تمایل ایران تشکیل جلسه داده و درخواست ما را مطرح کند.
این نگاه منفی را باعث این دانست که کسانی از وزارت امور خارجه نتوانند در جلسات شورای امنیت سازمان ملل متحد شرکت کنند تا در پخت و پز متن قطعنامه ۵۹۸ دخیل باشند. بنابراین موقعی که در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ متن قطعنامه درآمد، بیشتر لابی کشورهای عراق، عربستان و کویت اثر کرده بود». (روزنامه آرمان امروز ۲۷ تیر ۱۳۹۷)

ولایتی و عمامه ریاست بر سر روحانی

انجام دهیم… جناب آقای جلیلی، بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که شما بروید آنجا بگویید منطق ما قوی بود و آنها هم محکوم شدند.»

اما همین فرد سال‌ها بعد چنان در مقابل برجام و مذاکرات اتمی که روحانی و ظریف پیش بردند موضع گرفت که در مورد او نوشتند: «چرخش مدام سیاسی ولایتی در حوزه های مختلف، کار را به جایی رسانده که ولایتی را با ابداع مکتب سیاست ورزی چرخشی بشناسند! او در تازه ترین تغییر مواضع خود این بار برجام را که روزگاری حامی آن بود، به گوشه رینگ برده و با حمله به آن، حسن روحانی، محمدجواد ظریف و حتی علی لاریجانی را هم از کنایه ها و هجمه های خود بی نصیب نگذاشته است.» (روزنامه خراسان ۱۲ خرداد ۱۳۹۷)

هرچند ولایتی در سال ۹۲ چنان نقدی به جلیلی کرد که صدای پدرخوانده جریان محافظه کاری (محمدرضا مهدوی کنی) را در آورد و حتی کار به «اتمام حجت» کشید، اما بعدها جریان به اصطلاح اعتدال‌گرا و اصلاح‌طلب در تلاش برای جذب و جلب ولایتی موفق نشدند و او در آخر بار دیگر به سمت دوستان سابق خود بازگشت و در سال‌های اخیر محافظه‌کارانه‌ترین سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی را تایید، تئوریزه و اجرایی کرد.

مبتکر توقف رقابت ورزشی با اسرائیل تا نقش مستقیم انفجار دفتر یهودیان

مسابقات کشتی جهانی ۱۹۸۳ آخرین دیدار یک ورزشکار ایرانی و اسرائیلی بود. وقتی بیژن سیف‌خانی حریف اسرائیلی خود را شکست داد و خبر به تهران رسید علی‌ اکبر ولایتی تیمی که شانس قهرمانی بود را فراخواند و اسباب پایان رقابت‌های ورزشی با اسرائیل را فراهم کرد. او سال ۹۴ و در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد به همین موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «برخی می‌گویند این کار را ولایتی پایه گذاری کرد؛ بنده افتخار می‌کنم پایه گذار این اقدام در کشور بودم.»

اما شاید بزرگترین پرونده ولایتی نقش او در انفجار مرکز فرهنگی یهودیان در آرژانتین (آمیا) است.

مقدمه ویکی‌پدیا بر این انفجار: انفجار مرکز همیاری یهودیان واقعه‌ای تروریستی در ۱۸ ژوئیه ۱۹۹۴ (۲۷ تیر ۱۳۷۳) بود که در جریان آن ۸۵ نفر از شهروندان یهودی‌تبار آرژانتینی جان خود را از دست دادند و بیش از سیصد نفر زخمی شدند.

در مارس ۲۰۰۷ و پس از مدت تقریباً ۱۳ سال از انفجار، دادستانی کل آرژانتین درخواست صدور حکم جلب ۹ نفر از جمله علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهور وقت) و علی‌اکبر ولایتی (وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی) توسط پلیس بین‌الملل را صادر کرد.

در قضیهٔ ترور میکونوس که منجر به کشته شدن صادق شرفکندی، دبیرکل حزب دموکرات کردستان و چند تن از سیاست‌مداران مخالف نظام اسلامی در ایران شد، ولایتی یکی از متهمان پرونده بود و حکم جلب وی از سوی دادگاه آلمان صادر شد.

در تمام این سال‌ها بارها درخواست بخصوص آرژانتین برای بازداشت بین‌المللی ولایتی بی‌پاسخ ماند. حتی وقتی در لیست تحریم‌های وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا قرار گرفت.

دیپلماتی با توصیه لنگ

سال ۱۳۹۷ وقتی ولایتی گفت ««از یمنی‌ها یاد بگیریم که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت می‌کنند. به جای لباس لنگ می‌بندد و اسلحه به دست دارند و چند تکه نان خشک دستشان است با پای پیاده و سعودی‌ها از دست این‌ها عاجز شدند» منتشر شد خیلی‌ها به ویلای ولایتی و شیوه زندگی خودش اشاره کردند.

پاساژسازی فرزندانش (محمد و علی اصغر) هم از دیگر وجهه‌هایی‌ست که مورد توجه قرار گرفت. داستان از جایی رسمیت به خود گرفت که در دی‌ماه ۱۳۹۹ یک جلسه بزرگ در ترکیه به نام «گرگ‌های وال استریت» تصاویر این دو را نشان دادند و مجری آنها را اینگونه معرفی کردند: ««یکی دیگر از مدیران موفق که همیشه در کنار من حضور داشتند و حمایت کردند و از دوستان قدیمی و خیلی خوب من هستند مدیران عامل شرکت سیف بنا هستند که بیش از ۱۶۰۰ واحد مسکونی در ایران عمدتا در تهران طراحی و ساخته اند، برادران عزیز جناب آقای دکتر محمد ولایتی و دکتر علی اصغر ولایتی را تشویق بفرمایید.»

هرچه هست ولایتی در سال‌های گذشته از وزیر در سایه امور خارجه تا مشاور رهبر جمهوری اسلامی و رئیس دانشگاه اما آنقدر سمت و شغل در لیست کاری او وجود دارد که به مزاح برخی می‌گویند با مرگ او بحران بی‌کاری در این یک تکان اساسی خواهد خورد.